یکی از مهمترین دغدغههای والدین حتی قبل از به دنیا آمدن نوزاد، مسئله تربیت کودک یا فرزندپروری است. البته همه ما میدانیم که موضوع تربیت کودک بسیار گسترده است و نمیتوان آن را در قالب یک یا چند مقاله کوتاه آموزش داد؛ به همین خاطر قصد داریم در دلتا مگ، هر هفته نکتهای را در باب تربیت فرزند سالم با هم آموزش ببینیم. امروز میخواهیم در مورد اثرات بد درد دل کردن والدین با فرزندان صحبت کنیم. با ما همراه باشید.
چرا نباید با فرزندان خود درد دل کنیم؟
وقتی شما با کودکتان درد دل میکنید، در واقع خودتان را در موقعیت شخص قربانی و مورد ظلم واقع شده قرار میدهید؛ اینجاست که فرزندتان خود را موظف میداند تا برای نجات شما به مبارزه با والد دیگر بپردازد. این وضعیت کودک شما را رفته رفته تبدیل به فردی مهرطلب میکند. اینگونه کودکان بهتدریج به این نتیجه میرسند که باید نقش فرد ناجی را در زندگی خود ایفا کنند؛ بههمینخاطر نیز معمولا در روابط خود یک الگوی تکرارشونده را دنبال میکنند و بهطور مرتب جذب افرادی میشوند که از نظر آنها نیاز به نجات و کمک دارند.
درد دل کردن چه تاثیری بر تربیت کودک دارد؟
بدترین اتفاقی که در این میان برای فرزند شما رخ میدهد این موضوع است که او نمیتواند روابطی را تجربه کند که نیازهایش برآورده شوند و بهتدریج جهان برای او تبدیل به مکانی خفهکننده و تنگ میشود. از طرف دیگر با توجه به اینکه اینگونه فرزندان والد خود را فردی شکست خورده تلقی میکنند، از زندگی خود هیچ لذتی نمیبرند و هر لذتی برای آنها با عذاب وجدان همراه است. در واقع این افراد لذت بردن را خودخواهی تصور میکنند و اگر برای خود وقت بگذارند، احساس بدی به آنها دست میدهد و به سرزنش خود میپردازند.
از طرف دیگر شما باید اجازه بدهید فرزندتان والدین خود را در نقش پدری یا مادری ببیند و بشناسد، لزومی ندارد که کودک شما نقش زن و شوهری والدین خو را تحلیل و قضاوت کند. هر پدر و مادری فارغ از رفتار خود در نقش همسر ممکن است والد خوبی باشد و وظایف پدری و مادری خود را به خوبی ایفا کند. شما با درد دل و در بیشتر مواقع شکایت و بد گفتن از همسرتان امکان تجربه و شناخت را از فرزندتان میگیرید و ذهنیت او را تحریف میکنید. پس اگر به تربیت کودک خود و روان سالم او اهمیت میدهید، هیچگاه از همسر خود بدگویی نکنید.
به محض اینکه شما شروع به درد دل با فرزند خود کردید، او به این نتیجه میرسد که شما والدی قوی و قابل تکیه کردن نیستید و نیازمند حامی و ناجی هستید و این موضوع یکی از بدترین ضربهها را به تربیت کودک شما وارد میکند. او بعد از شنیدن شکایات و درد دلتان دیگر نمیتواند کارهای متناسب با سن خود را انجام دهد و ناچار به پذیرش نقش سنگ صبور میشود؛ در این حالت بهتدریج تبدیل به فردی افسرده و دلمرده میشود. این گونه فرزندان کمکم شجاعت ابراز خود را از دست میدهند و قادر به مخالفت، نه گفتن و انتقاد کردن نیستند، از بیان حرف خود ناتوانند، در روابط خود مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و دیگران از آنها سوءاستفاده میکنند.
پس اگربه تربیت کودک خود اهمیت میدهید، اما از آن دسته والدینی هستید که عادت به درد دل با فرزندان خود دارید باید حتما با یک روان شناس حاذق و حرفهای گفتگو کنید، زیرا مشکلاتی که شما دارید باعث میشوند که فرزند خود را بهعنوان سنگ صبور ببینید. پس ابتدا باید به درمان مشکلات خود بپردازید تا در زمینه تربیت کودک دچار مشکلات جبرانناپذیر نشوید.